دیدبان مسجدسلیمان:دلنوشته ای بقلم نویسنده وشاعر
✍ویکتوریا دقیقیان
داغی خورشید بر پیشانی سوخته تیرماه.
جرقه های آتش از گوشه و کنار.
دره های نفتی در شعله های کبود.
خشم گندم زارها بر معبد بی بی بتول .
شهر رنج کشیده و غم بارم در سکوت.
مردمان بیگانه و نقاب پوش.
سفیر مرگ بر چهره های عریان.
بوی تند الکل بر دستان بی اعتبار.
سیاه پوشان عزادار در سوگ عزیزان .
سینه زنان بی خیال در گورستان تعصب.
شهر بد اقبال از شهردار.
بازیگران شورا در تکاپوی گم گشته خیالی.
و نماینده خدمتگزار در چنگال هیولای کرونا.
لبان مومنان به ذکر دعا.
و امید مردم خدا، خدا.