تاریخ : سه شنبه, ۲۹ آبان , ۱۴۰۳ 18 جماد أول 1446 Tuesday, 19 November , 2024

آخرین اخبار

گروه های سیاسی و الیت ها اجازه دهند استاندار توانمندخوزستان با هدف توسعه استان ساختار مدیریتی را اصلاح نماید فرخ ناصری کریموند مدیر امور فنی شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب شد تحلیلی بر یک رخداد و تجلیلی از یک شریفمرد امداد به قلم د.عماد هلالی حاج عباس عربی نماد برتر منزلت مردمی غلامرضا جلیلی نیا رئیس ستاد یاران دکتر پزشکیان در استان خوزستان: دولت نشان داد به خوزستان نگاه ویژه دارد انتخاب استاندار خوزستان و چالش های پیش رو مسابقات آمادگی جسمانی قهرمانی استان خوزستان و انتخابی دومین المپیاد کشوری در اهواز برگزار شد رویکردهای گزینش استاندار (پی آمدهای رویکرد قومی ) رویکردهای گزینش استاندار ( با تاکید بر رویکرد قومی ) «زهره عالی‌پور» سرپرست سازمان خصوصی‌سازی شد مسجدسلیمان میزبان مسابقات شطرنج سریع (رپید) خواهد بود آگهی استخدام شرکت پتروشیمی مارون لزوم نقش پذیری جوانان در جریان های اجتماعی، توسعه و نظام مدیریت جدید استان خوزستان آغاز پذیرش دانشجوی بدون کنکور در مجتمع عالی آموزشی و پژوهشی صنعت آب و برق خوزستان سخنی چند با جناب اقای رئیس جمهور پزشکیان! سرپرست آموزش و پرورش ناحیه ۴ اهواز: درخشش دانش آموزان آموزش وپرورش ناحیه ۴ اهواز، با کسب ۳۴ رتبه زیر ۱۰۰۰ کنکور سراسری آیا خوزستان نیازمند استاندار توسعه گراست ؟! سرباز کردن زخم کهنه کارکنان رسمی استخدامی سال ۱۳۹۲صنعت نفت حمید بورد، گزینه مطلوب کارکنان نفت و تصمیم گیر بزرگ برای انتخاب مدیران نفتی یک مدیر اجرایی خوزستانی، استاندار جدید خوزستان میشود؟؟ جنوبی های تکنوکرات، “هم نوا” با وزیر نفت

20
آشنایی با بانوی نویسنده مسجدسلیمانی

زهرا شب کوهی ، بارقه ی نویسندگی بختیاری

  • زمان تقریبی مطالعه این خبر : 6 دقیقه
  • کد خبر : 6614
  • 08 اسفند 1399 - 11:16
زهرا شب کوهی ، بارقه ی نویسندگی بختیاری

زهرا شب کوهی (سلیمانی بابادی) هستم ، زاده ی ۹ فروردین درشناسنامه و اوایل خرداد در خاطر مادر، تا ۹ سالگی در زادگاهم (روستای سرکت شهنی از توابع مسجدسلیمان) زندگی کردم

دیدبان مسجدسلیمان :

زهرا شب کوهی : به نام افروزنده ی ” آتشگه ی دیرینه پابرجا “

شاید من هم شرری بودم از این آتش !… سال ۱۳۴۹ وقتی خدا در آتش زندگی مرد و زنی روستایی هیمه انداخت ، من جرقه ای کوچک با نوری اندک ؛ زاده شدم !!
زهرا شب کوهی (سلیمانی بابادی) هستم ، زاده ی ۹ فروردین درشناسنامه و اوایل خرداد در خاطر مادر، تا ۹ سالگی در زادگاهم (روستای سرکت شهنی از توابع مسجدسلیمان) زندگی کردم و سپس به منطقه ی پشت برج که آنهم حومه ی شهر بود نقل مکان کردیم. دیپلم تجربی هستم ولی حتی یکبار هم کنکور تجربی ندادم چون از وقتی یادگرفتم میتوانم بدون کمک مادر زندگی را پشت مرزهای کودکی جابگذارم ، چشم و گوش و زبانم ، قلب و روح و جانم عاشق هنر و کتاب شد . ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی ، اولین استاد زندگی کودکانه ام شد .
حفره ای از عطش کنجکاوی در وجودم پیدا شده بود که فقط کتاب می بلعید ! امکانات اندک زندگی و عدم دسترسی به کتابخانه ، همیشه مرا برای خواندن کتاب هایی که میدانستم هست ولی نمیدانستم کجاست، بیچاره می کرد !!. چقدر غم انگیز بود !!
درطول تحصیل و تعطیلات تابستان ، به نوشتن شعر و داستان های کوتاه و متن های کوتاه ادبی می پرداختم. برای مجله های دانستنیها و زن روز و خانواده و …شعر و مطلب مینوشتم ولی با نام مستعار!! نمی دانستم چیزی که مانع می شود از سایه بیرون بیایم چیست ، اما بعدها فهمیدم مانع سرکوبگری که جرات فوران را از من گرفته بود فقر بود !!. هم فقر اقتصادی و هم فقر فرهنگی …شاید به نظر غلو بیاید ولی همیشه از انسانهای زنده می ترسیدم و می ترسم . مرده ها را شنونده های بی نظیری می دانم !!!
ذهن نوجوانی ذهنی گیراست و توصیه این حقیر به رده های سنی نوجوان و جوان ، اصرار در یادگیریست. از هر نویسنده ای یک فوت کوزه گری یاد بگیرند ؛ فرق نمی کند نویسنده کجایی باشد .
هر کتاب تازه ای که می خوانید در واقع قدم به دنیای درونی یک فرد می گذارید ..هر کتاب یک جور خاص و ویژه شما را کیفور می کند. وقتی مسخ کافکا را برای اولین بار خواندم ؛ متوجه شدم چقدر اطرافم پر از گریگوریهاست که عنکبوت شده اند … وقتی مالوای ماکسیم گورکی را خواندم ، چه زنهایی را با لبخند مالوا شناسایی کردم … داستانهای احمد محمود مثل شکرپنیر در مغزم آب می شد .. کلیدر دولت آبادی برای من حماسه ای بود به شیرینی شاهنامه !! وقتی دیگر هیچ کتابی در بساطم نبود ، داستانهای پرویز قاضی سعید با اینکه با حال و هوای من جور نبود ولی باز هم برایم یک نوع کاچی بود بهتر از هیچی …
منظورم از مطالعه کتاب فقط مرور کلمات نیست … هرچند برای شروع ، مرور کلمات هم مانند کاتالیزور عمل می کند ولی کتاب خواندن خلسه میخواهد .. باید در دنیای کتاب وارد بشوید . وقتی میخوانید بهتر می بینید ، بهتر می شنوید ، بهتر استشمام می کنید … گاهی وقتها جوانترها می پرسند : چکار کنم شاعر بشوم؟؟ من فقط معتقدم برای شاعر شدن و نویسنده شدن باید فقط خیلی بخوانید و بنویسید . از نوشته های خودتان منزجر نشوید .‌
البته سالهای نوجوانی و جوانی ما طوری بود که تنوع سرگرمی آنچنانی نداشتیم . بعد از درس و مدرسه و انجام بخشی از کارهای خانه بعنوان وظیفه ی مشخص، تنها دلخوشی ما کتاب خواندن یا کاست گوش دادن بود . ولی ما یک موقعیت خیلی بزرگ و عالی داشتیم و آنهم ارتباط مستقیم و احساسی با طبیعت محل زندگیمان بود . ما وقت داشتیم ساعتها به اجزای طبیعت خیره شویم و آن اسرار مرموزی که در جان طبیعت بود را با عمق روحمان درک کنیم. ذهن ما مانند یک صفحه حساس هر سیگنال ساطع شده از طبیعت را می گرفت و ذخیره می کرد . امروزه نوجوانها و جوانها در چهاردیواری بی روح آپارتمانها حبس شده اند و این فاجعه ی بزرگیست.

سال ۱۳۶۸ اولین کنکورم‌ هنر بود و در کمال تعجب دانشگاه هنر تهران قبول شدم . وقتی با هزار زحمت برای انجام مرحله ی دوم کنکور به تهران رفتم تازه متوجه شدم بقول اخوان هوا بس ناجوانمردانه سرد است !! امکانات تحصیل و بالندگی چه ناعادلانه بین جوانان شهر من و جوانان پایتخت توزیع شده است .
سال ۱۳۷۰ به دلیل وضع ضعیف اقتصادی خانواده به اهواز مهاجرت کردیم و بمدت دو سال و اندی در داروخانه مشغول بکار شدم. در این مدت کلاسهای فیلم سازی انجمن سینما ثبت نام کردم و دوره های مربوطه را گذراندم . سال ۱۳۷۳ ازدواج کردم و تا سال ۱۳۸۶ به خاطر رسیدگی به دو فرزندم به جز چند مورد شرکت در مسابقات هنری و فرهنگی (از جمله مسابقه طرح پیشنهادی برای ترویج کتابخوانی ، که در این مسابقه نفر دوم شدم و استانداری محترم وقت هم جایزه ی بنده را از چرخ خیاطی به کاسه ی سالاد خوری تقلیل دادند !!!) آنچنان فعالیت هنری و ادبی نداشتم .
درسال ۱۳۸۶ در رشته ی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شوشتر قبول شدم و تا سال ۹۲ هردو مقطع کارشناسی و ارشد را با رتبه ی شاگرد اولی گذراندم.
محیط دانشگاه فرصت خیلی خوبی بود که زخمهای کهنه ای که در دهلیز و بطن قلبم انباشته بودم را بیرون بریزم . شاهکار نکردم ولی در فرصت بدست آمده بهانه پیدا کردم که بنویسم .
خوب یا بد یا فاجعه ، هر چه بود سعی کردم بنویسم .
هنوز هم دوست دارم در سایه بایستم ، احساس امنیت بیشتری میکنم ! به اصرار همسرم یک مجموعه شعر چاپ کردم شامل اشعاری به گویش بختیاری که جسته گریخته و یا به سفارش دوستان سروده بودم. همه را در یک مجموعه به نام ” دابی کوچیر” گردآوری کردم.


کتاب دومم پایان نامه ی ارشدم میباشد با عنوان ” نوستالژی در شعر بختیاری ” که مجوز چاپ و شابک گرفته ولی چون مقداری تغییرات دارد هنوز چاپ نشده و فعلا به دست آرشیو تنبلی و بی انگیزگی سپرده شده .
حمایت صفر درجه قدرتهای حاکم بر جامعه ی ما از فعالیت و بالندگی بی حاشیه و واقعی هنر و شعر و ادبیات علت اصلی این خمودگی و سردرگمیست.


یکی از فعالیتهایی که همیشه دوست داشتم انجام بدهم آموزش شاهنامه خوانی و کاربرروی داستانهای شاهنامه بود . تزریق این مایه ی فخر و جوهر پهلوانی و انسان مداری در رگ و ریشه ی کودکان ایرانی را ، وظیفه ی خودم می دانم اما افسوس که این مقوله در نزد آموزش و پرورش کشور ما یک کار نفرت انگیزست . به بنده مجوز استفاده از فضای آموزشی مدارس برای برگزاری کلاسهای ویژه ی شاهنامه خوانی داده نشد !!!
چند سال اخیر سعی کردم بیکار ننشینم . چند مقاله ی کوتاه و خلاصه نویسی و نمایشنامه هایی در ژانر کودک و … از جمله نوشته های این حقیر هستند .
سال ۱۳۹۵ اقدام به تاسیس موسسه فرهنگی هنری با نام ” گلچین دیار بختیاری ” نمودم که چند کار و فعالیت داشتم از جمله نویسندگی و تدوین و بازیگردانی نمایشنامه ” شهرغزل” که در مهرماه ۱۳۹۵ در تالار دانشکده ادبیات فلکه هفت جام نرگس اهواز به روی صحنه رفت. نوروز ۱۳۹۷ نیز نمایشنامه ی ” ضحاک ماردوش ” به نویسندگی و کارگردانی این حقیر در جشن نوروزی طایفه بزرگ شهنی در تلبزان اجرا شد .

در ابتدای عرایضم گفتم که از زنده ها بیشتر از مرده ها می ترسم . دروغ نگفتم . چون مردگان را موجودات بی آزاری می دانم که شایسته ی هر مدحی هستند به این دلیل هروقت صاحب عزایی از من درخواست کند شعری بنویسم برای سنگ عزیز فوت شده اش و یا مطلبی در خور فرد درگذشته ، با میل و رغبت می پذیرم . برای مراسم درگذشتگان اشعار و یا گاگریوه هایی مخصوص آن فرد می نویسم و اجرا می شود .
شوربختانه جویبار زندگی در جامعه ی ما رو به قطب سیاه زندگی روانه شده و این روزها حال هیچ کس خوب نیست . نیاز به کسانی داریم که بتوانند کاری کنند !!!

لیست مقالات و آثار نویسنده ارزشمند زهراشب کوهی 
نمایشنامه ها:

_ شهرغزل
_ بالهای جادویی
_ خانه ی ابرها
_ گل آفتابگردون
_ ضحاک ماردوش
_ویولن

مقالات کوتاه:

_ نگاهی به سه اثر صادق هدایت
_ سردلبران در حدیث دیگران
_ بررسی شعرقلندری در غزلیات عطارنیشابوری
_ هستی شناسی خیام
_ درباره ی مجید زمانی اصل
_ خلاصه نویسی کتاب شلغم میوه ی بهشته
_ صفورا (بازآفرینی داستان شیرین و فرهاد)

لینک کوتاه : https://didbanpress.ir/?p=6614
  • نویسنده : زهرا شبکوهی
  • منبع : دیدبان مسجدسلیمان
  • ۲ دیدگاه

نظر دهید:

  1. متن -در مورد بانوی مسجد سلیمانی هنرمند و فرهیخته خانم زهرا شب کوهی ؛
    بدینوسیله از این بانو تقدیر کرده واعلام میکنم که باعث افتخار اینجانب هستید به امید پیروزی وکامیابی شما بانوی عزیز 🙏🙏🙏🌹🌹🌹😍

  2. درود به سرکارخانم شب کوهی. با عرض ادب. امیدوارم در تمام عرصه های فرهنگی ادبی موفق باشید.
    لابد مرا به جا آوردید… مدیر انتشارات سیب کال اهواز
    تمنا میکنم با ایمیل من پیام بدهید‌، در مورد یه پروژه پژوهشی نیاز به کمک شما دارم. بسیار سپاسگزارم.

قوانین ارسال نظرات
  • نظراتی که در آنها از الفاظ زشت و رکیک استفاده شده باشد تایید نخواهند شد.
  • نظراتی که به صورت اسپم و تکراری فرستاده شوند تایید نخواهند شد.
  • نظراتی که جنبه تبلیغاتی و معرفی محتوای شخصی باشند و یا ربطی به موضوع پست مربوطه نداشته باشند حذف خواهند شد.
  • برای انتقادات ، درخواست ها و پیشنهادات خود از طریق فرم تماس با ما که مستقیم با پست الکترونیک سایت در ارتباط هست اقدام کنید.
  • نظرات ممکن است بدون پاسخ تایید شوند که در اینصورت باید منتظر پاسخ از سوی دیگر کاربران باشید.
  • نظرات فینگلیش تایید نخواهند شد.
  • جهت ارسال نظرات ، حتما آدرس ایمیل خود را به صورت صحیح و بدون www وارد کنید.