سپهبد نادر جهانبانی در سال ۱۳۰۷ در تهران متولد شد. او یکی از مشهورترین خلبانهای نیروی هوایی عصر پهلوی دوم و معاون عملیات و جانشین نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ایران بود. جهانبانی که در میان عامه مردم ایران به «ژنرال چشم آبی» معروف بود، شهرتی فراتر از جایگاه تاریخی خود در ارتش شاهنشاهی ایران به دست آورد و کم نیستند کسانی که او را نماد نیروهای نظامی در ایران میدانند.
درباره نحوه اعدام جهانبانی توسط صادق خلخالی هم روایتهای مختلفی وجود دارد. متن دفاعیاتی که بعدها از جهانبانی در فضای مجازی منتشر شد توسط پسر جهانبانی به کل تکذیب شد: «درباره دادگاه خیلی چیزها نوشته شده که به نظر من خیلی دور از حقیقت هستند. واقعا چه در دادگاه پیش آمد، ما نمیدانیم. بسیاری از این نوشتهها غلو هستند، خیلی جملهها وجود دارد که پدرم هیچ وقت نمیگفت و این جملهها را بعدها مرتب اضافه میکنند. خدا میداند که واقعا در دادگاه چه گذشته است. انشاءالله که یک روزی بتوانیم بفهمیم واقعا چه گذشت. البته یک نوشتهای با دستخط خودشان وجود دارد که از ما خداحافظی کرده است. یک چیز دیگری هم که داریم ساعتی است که پدرم دستش بود و الان دست من است و این باارزشترین چیزی است که من در زندگیام دارم.»
اولین جلسه دادگاه جهانبانی در محل دبیرستان شماره ۲ علوی که به عنوان دادگاه ویژه انقلاب استفاده میشد، در اواخر بهمن ۱۳۵۷ برگزار شد. در این جلسه آقای جهانبانی همراه با ۲۵ نفر دیگر از درجهداران و مدیران حکومت پهلوی محاکمه شد.
از جزییات این جلسه دادگاه اطلاعی در دست نیست. طبق اطلاعات موجود، محاکمه آقای جهانبانی در این مرحله به اتمام نرسید. آقای جهانبانی برای بار دوم در ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ و در دادگاهی که به صورت علنی برگزار شد، محاکمه شد. در هیچ یک از جلسات دادگاه نشانی از شاکی یا شاهدی که به نفع یا به آقای جهانبانی شهادت دهد و حتی وکیل مدافع وجود نداشت.
گفته شده خلخالی تا زمان برگزاری دادگاه نتوانسته بود مدارک مهمی علیه جهانبانی به دست بیاورد، به همین خاطر وقتی که جهانبانی را برای محاکمه میآورند روی پلاک گردن او تنها عنوان کلی «عامل فساد» به چشم میخورد.
جهانبانی در ایام محاکمه دفاع چندانی از خود به عمل نیاورد و تنها به ذکر این نکته بسنده نمود: «من دفاع خاصی ندارم، ولی من هیچ وقت بر ضد انقلاب کاری نکردهام. به هر حال دیگر مسئله مهمی نیست و بنده آمادهٔ اعدام هستم.»
او همچنین در مورد اتهام جاسوسی خود و پدرش هم به دادگاه گفت: «پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده بود، من هم هرگز عامل کشوری نبودام، بلکه در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز میکردم»
متن کیفرخواست جهانبانی در دادگاه بدین صورت عنوان شده است: «نادر جهانبانی با اشغال در سمتهای حساس نظامی و این اواخر، در تصدی مشاغل ورزشی و نظایر آن با رژیمی که با ساقط کردن حکومت ملی و شرعی به طریق غاصبانه و با اراده اجنبی در ایران سلطه پیدا کرد و مملکت را در جهت منافع اجنبی و در جهت خلاف شرع و خلاف مصلحت مملکت و ملت به قهقرا میبرد و به نابودی میکشاند با اقدام علیه امنیت و قیام برای متزلزل کردن اساس استقلال و فساد در ارض و محاربه با خدا و نایب امام علیه سلام بوده و دلایل اتهامات تصدی مشاغل دیگری است که احتیاج به توصیف یک یک آنها نیست. مطابق قوانین الهی و قوانین جاریه در زمان ارتکاب جرایم تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام و مصادره اموال شخصی ایشان و آن مقدار از اموال که به خاطر فرار از ادای دین به صاحبان اصلی به فرزندان و اقربای نزدیک انتقال یافته است از طرف دادسرای کل انقلاب اسلامی میکنم.»
صادق خلخالی در کتاب خاطرات خود درباره اعدام نادر جهانبانی نوشته بود: «جهانبانی در رأس قدرتی قرار داشت که میتوانست اعتراض کند؛ چون تقریباً از نزدیکان و خویشان شاه بود میتوانست اعتراض کند، اما به خاطر حفظ زندگی انگلی خود و برای خوشگذرانی خود، ملتی را به انحطاط کشاند و جشن هنری در شیراز ترتیب داد که در ماه مبارک رمضان جلوی چشم مردم مسلمان تئاتر آتش خوک و بچه را روی صحنه بیاورد! او مفسد فی الارض است.»
نادر جهانبانی سرانجام در تاریخ ۲۲ اسفند سال ۱۳۵۷ اعدام شد و در سن ۵۰ سالگی درگذشت. با مرگ جهانبانی اسطوره او ادامه پیدا کرد و آثار و نشانههای این جایگاه اسطورهای تا امروز هم ادامه دارد.