روزنامه جوان نوشت : فرزندان هاشمی به دلیل فرزند او بودن تحت فشار نیستند، بلکه به دلیل اقدامات و مواضع خود تحت فشارند. از قضا مواضع فائزه هاشمی در تخطئه ولی فقیه و انقلاب و نظام و دفاع از معاندین و بهاییها در تضاد با مواضع مرحوم هاشمی است.
دیروزخانواده مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی در متنی که گفته میشود در قالب رنجنامه تنظیم کردهاند، خواستار عفو و آزادی فائزه هاشمی شدهاند.
در ابتدای این متن آمده است: «قرار بود این رنجنامه را پس از ششمین سالگرد رحلت پدرمان منتشر کنیم، اما اندیشیدیم که او که قلبش تا واپسین لحظات برای ایران و انقلاب میتپید و در این راه رنجها کشید، شاید راضی نباشد که ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را با بازگوکردن دردهایمان برای مردمی که در این روزگار سخت، بار بزرگ مشکلات را بردوش میکشند، تلخ کنیم، بنابراین تصمیم گرفتیم اکنون و پس از برگزاری مراسم ۲۲ بهمن، از او بگوییم.»
روز درگذشت هاشمی ۱۹ دی است و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن و بین این دو تاریخ، یک ماه فاصله است. اگر با انتشار رنجنامه سه روز پس از ۲۲ بهمن، ایام سالگرد پیروزی انقلاب تلخ نمیشود، چطور انتشار رنجنامه یک ماه قبل از ۲۲ بهمن میتواند باعث تلخی ایام سالگرد شود؟! لذا این منتگذاری کذایی بر سر مردم چه وجهی دارد؟
به نظر میرسد خانواده هاشمی منتظر بودند عفو دهه فجر شامل حال فائزه شود و برای همین سکوت کرده بودند و حالا که دیدهاند چنین نشده، روی به مظلومنمایی آوردهاند و خواستار عفو او به مناسبت عید مبعث شدهاند. دلیل انتشار این نامه در چنین ایامی همین موضوع است و لاغیر.
نویسندگان متن با گلایه از آنچه «تداوم توهینها، تهمتها وتخریبهای ناجوانمردانه» علیه آیتالله هاشمی خواندهاند، مدعی شدهاند که خانواده او «تاوان بغض و کینه اصحاب قدرت نسبت به پدر» را پس میدهند و «همه فرزندان بهدلیل زنده نگهداشتن یاد و افتخار به نام پدر، تحت فشارند.» در ادامه هم از محروم شدن فرزندان هاشمی از تدریس در دانشگاهی که آن را تاسیس شده توسط پدر مینامند، گلایه میکنند و با مظلومنمایی مینویسند: «اگر جرم ما فرزند هاشمی بودن است که به آن افتخار میکنیم!».
از همین موارد، روشن است که خانواده هاشمی استفاده ویژه از امتیازات کشور را به واسطه نسبت فامیلی با اکبر هاشمی رفسنجانی حق خود میدانند. گویی حرف این است که، چون مؤسس دانشگاه پدر ما بوده، پس ما باید آنجا باشیم!
از سویی فرزندان هاشمی به دلیل فرزند او بودن تحت فشار نیستند، بلکه به دلیل اقدامات و مواضع خود تحت فشارند. از قضا مواضع فائزه هاشمی در تخطئه ولی فقیه و انقلاب و نظام و دفاع از معاندین و بهاییها در تضاد با مواضع مرحوم هاشمی است. در واقع باید اینطور گفت که فرزندان هاشمی انتظار دارند به دلیل فرزند هاشمی بودن، برای انجام هر عمل غیرقانونی آزاد باشند و مثلاً وقتی مهدی هاشمی برای دلالی یک معامله نفتی، رشوه میگیرد، چون فرزند هاشمی است، با او برخورد قضایی نشود! در جایی از نامه هم برای اثبات حقانیت فرزندان هاشمی، به محسنات و مبارزات و تأییدات هاشمی از سوی امام و رهبری اشاره میشود که مؤید همین مدعای ماست که، چون ما فرزندان هاشمی هستیم، کسی با ما کاری نداشته باشد.
اینکه فرزندان هاشمی به دلیل تخلف (دریافت رشوه یا تحریک به آشوب) در زندان هستند و گفته شود به دلیل زنده نگهداشتن یاد پدر است، میتواند توهین به هاشمی باشد؛ چه آنکه گویی با رشوهگیری و دعوت به آشوب باید یاد هاشمی را زنده نگه داشت!
فائزه هاشمی در پنجم مهر ۱۴۰۱ در جریان آشوبهای پس از مرگ مهسا امینی بازداشت شد. او پیش از اعتراضات گفته بود حکومت برای سرکوب اعتراضات آن را اغتشاش میخواند و محتوای جمهوری اسلامی را «یک چیز من درآوردی و دیکتاتوری برای حفظ بقا» توصیف کرد. آیا این اقدامات و مواضع منطبق با نظرات هاشمی رفسنجانی است؟
در بخشی دیگر از این مثلاً رنجنامه هم زندان پهلوی و زندان جمهوری اسلامی را با هم قیاس کرده و نوشتهاند: «مادر رنجور و بیمارمان که عمری پشت در زندانهای رژیم گذشته و فعلی رنج میکشید، امروز در فراق دختر زندانیاش بیتابی میکند.»
آیا بیتابی مادر دلیل حقوقی برای آزادی یک مجرم است؟ کدام مادری برای زندانی بودن فرزندش –به هر دلیلی در زندان باشد- بیتابی نمیکند؟ پیش از این هم، عفت مرعشی، مادر فائزه هاشمی با انتشار یادداشتی در روزنامه سازندگی از رهبری به عنوان دوست خانوادگی ۵۰ ساله خواسته بود تا فائزه را آزاد کنند. یعنی همان جا هم خانواده هاشمی دنبال بهرهبرداری از آشنایی قدیمی با رهبر بودند!