تاریخ : سه شنبه, ۲۹ آبان , ۱۴۰۳ 18 جماد أول 1446 Tuesday, 19 November , 2024

آخرین اخبار

گروه های سیاسی و الیت ها اجازه دهند استاندار توانمندخوزستان با هدف توسعه استان ساختار مدیریتی را اصلاح نماید فرخ ناصری کریموند مدیر امور فنی شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب شد تحلیلی بر یک رخداد و تجلیلی از یک شریفمرد امداد به قلم د.عماد هلالی حاج عباس عربی نماد برتر منزلت مردمی غلامرضا جلیلی نیا رئیس ستاد یاران دکتر پزشکیان در استان خوزستان: دولت نشان داد به خوزستان نگاه ویژه دارد انتخاب استاندار خوزستان و چالش های پیش رو مسابقات آمادگی جسمانی قهرمانی استان خوزستان و انتخابی دومین المپیاد کشوری در اهواز برگزار شد رویکردهای گزینش استاندار (پی آمدهای رویکرد قومی ) رویکردهای گزینش استاندار ( با تاکید بر رویکرد قومی ) «زهره عالی‌پور» سرپرست سازمان خصوصی‌سازی شد مسجدسلیمان میزبان مسابقات شطرنج سریع (رپید) خواهد بود آگهی استخدام شرکت پتروشیمی مارون لزوم نقش پذیری جوانان در جریان های اجتماعی، توسعه و نظام مدیریت جدید استان خوزستان آغاز پذیرش دانشجوی بدون کنکور در مجتمع عالی آموزشی و پژوهشی صنعت آب و برق خوزستان سخنی چند با جناب اقای رئیس جمهور پزشکیان! سرپرست آموزش و پرورش ناحیه ۴ اهواز: درخشش دانش آموزان آموزش وپرورش ناحیه ۴ اهواز، با کسب ۳۴ رتبه زیر ۱۰۰۰ کنکور سراسری آیا خوزستان نیازمند استاندار توسعه گراست ؟! سرباز کردن زخم کهنه کارکنان رسمی استخدامی سال ۱۳۹۲صنعت نفت حمید بورد، گزینه مطلوب کارکنان نفت و تصمیم گیر بزرگ برای انتخاب مدیران نفتی یک مدیر اجرایی خوزستانی، استاندار جدید خوزستان میشود؟؟ جنوبی های تکنوکرات، “هم نوا” با وزیر نفت

20
به قلم فرزانه اسدپور

از کنار زندگی یارمحمد اسدپور شاعر موج ناب

  • زمان تقریبی مطالعه این خبر : 3 دقیقه
  • کد خبر : 9769
  • 21 فروردین 1401 - 12:46
از کنار زندگی یارمحمد اسدپور شاعر موج ناب
شاید روزی از غم تنهایی به شعر پناه بردیم و زنگ خانه کسی را زدیم که سال‌ها به بهانه ای غمگین است / این گلو تاریک از صدای دنیاست،می بوسمش و این روزها غمگین تر میخوانمش،غمگین تر نگاهش میکنم،عمیق تر درکش میکنم.صدای شکستن قلب شاعر را می‌شود از لابلای شعرهایش شنید آنجا که می‌گوید: نه من پر خواهم کشید و به شیوه ی صبح از گلوی خشک این شب تیره گذر خواهم کرد…

دیدبان مسجدسلیمان :

شاعرجنس دلش فرق دارد

با دل آدمی شاعرپروانه ایست

در یک خانواده ۱۴ نفره در محله ی کلگه (مسجدسلیمان) بزرگ شد.او فرزند دوم خانواده بود؛ ۷ خواهر و ۴ برادر داشت برادرش محمد رضا در جنگ تحمیلی به شهادت رسید؛ پدرش از کسبه ی خوش نام بازار (پارچه فروش) و مادرش زنی نجیب و با اصالت و خانه دار بود.

در۲۶ آبان ۵۶ با دختری ازطایفه خود(تیره مدولی)ازدواج کرد.

عمو علاوه بر دنیای شعر و شاعری معلم هم بود؛ و البته کارمند مخابرات تا قبل از بازنشستگی.

از این شاعر معاصر یک پسر به نام فرهاد و دو دختر به نامهای هرانوش و نوشین به یادگار ماند.

آرام بی ادعا،مهربان و مظلوم بود،هیچ انتظاری ازکسی نداشت کارش به کار کسی نبود دنیای عجیب خودش را داشت و البته همیشه یک لبخند بر لبش بود‌ خودش به من زنگ میزد میگفتم:عموزنگ میزنی که رویم را کم کنی؟
میخندید و می گفت؟چطوری عمو؟ یعنی اصلا به روی خودش نمی آورد که چه گفتم…
باعمو ارتباط خوبی داشتم؛سال ۸۳ در رشته ی ادبیات فارسی (دانشگاه نجف آباد)قبول شدم غم عالم روی دلم بود. دوری از عزیزانم سخت بود؛ وقتی یک بختیاری می دیدم به وجد می آمدم. یک روز ریاست دانشکده دکتر عطا محمد رادمنش بعد از کلاس خاقانی صدایم زد و گفت:خانم اسدپور اهل کجایی؟گفتم: مسجدسلیمان!
گفت:یارمحمد را می‌شناسی؟
گفتم:بله
و بعد کلی در مورد عمو سوال کرد حالش چطور است؟و…

سالیان سال در مسجدسلیمان با عمو یارمحمد رفیق بود.
از آن روز به بعد تحویل و تعریف و تمجید…
بارها سر کلاس در حضور دانشجویان از بزرگی عمو یارمحمد می گفت؛و من هم که ذوق مرگ.
این توجه به واسطه ی وجودشریف عمو بود.

عمو یارمحمد گاه با سید علی صالحی مکاتبه و تماس تلفنی داشت.
و البته با دیگر دوستان و شاعران که کم‌تر جویای حالش بودند.
بعد از فوت هوشنگ چالنگی و سیروس رادمنش منزوی تر شد و میگفت: (دوستام دارن یکی یکی میرن).

اما هرمز علیپور قوت قلب او بود.

عمو بسیار دوستش داشت و او هم عمو را.
مردی آگاه و روشن است:اصلاً رفیق باید همین قدر شفیق بماند.
و چقدر باید روح یک انسان بزرگ باشد که نیم قرن رفیق بمانند؟

آی رفیق با معرفت عمو یارمحمد….
آی بامرام
آی رفیق ته خط…

وجدان راحت چه حسی دارد؟
باشماهستم
شما که فاتحه ی رفاقت را نمی خوانی مگر سر خاک

دنیای ما بیش از شعر تشنه ی معرفت است لطفاً برای ما و نسل های بعد از ما
لابلای شعر هایت ازمعرفت بنویس!
شاید روزی از غم تنهایی به شعر پناه بردیم.
و زنگ خانه کسی را زدیم که سال‌ها به بهانه ای غمگین است.

تابستان ۹۷ عمو به من یک هدیه داد که در یک روزنامه پیچیده بود چقدر خوشحال شدم.
هدیه را باز کردم،
(این گلو تاریک از صدای دنیاست)
صفحه ی اولش با خط مشکی برایم نوشت…

برای عزیزی که دختر خوانده ی من است و همیشه پدرانه دوستش دارم کتاب سوم تقدیم شد به فرزانه اسدپور عزیز

یارمحمد اسدپور
امضا
تابستان۹۷

می بوسمش و این روزها غمگین تر میخوانمش
غمگین تر نگاهش میکنم…
عمیق تر درکش میکنم

صدای شکستن قلب شاعر را می‌شود از لابلای شعرهایش شنید آنجا که می‌گوید:

نه من پر خواهم کشید
و به شیوه ی صبح
از گلوی خشک این شب تیره گذر خواهم کرد

شب تیره
بی مهری هایی که در این شهر دید و هیچ نگفت!

اسدپور هم مانند آهنین جان دلشکسته ازبی مهری ها پرکشید….
حالا قدر بدانیم داشته هامان را.

دنیا باغیست
بعضی سنگیم،بعضی درخت،بعضی خار،گل،خاک،
(پروانه)
اصلاباغ بی پروانه که باغ نیست!!!!
شاعرپروانه ایست.

لینک کوتاه : https://didbanpress.ir/?p=9769

نظر دهید:

قوانین ارسال نظرات
  • نظراتی که در آنها از الفاظ زشت و رکیک استفاده شده باشد تایید نخواهند شد.
  • نظراتی که به صورت اسپم و تکراری فرستاده شوند تایید نخواهند شد.
  • نظراتی که جنبه تبلیغاتی و معرفی محتوای شخصی باشند و یا ربطی به موضوع پست مربوطه نداشته باشند حذف خواهند شد.
  • برای انتقادات ، درخواست ها و پیشنهادات خود از طریق فرم تماس با ما که مستقیم با پست الکترونیک سایت در ارتباط هست اقدام کنید.
  • نظرات ممکن است بدون پاسخ تایید شوند که در اینصورت باید منتظر پاسخ از سوی دیگر کاربران باشید.
  • نظرات فینگلیش تایید نخواهند شد.
  • جهت ارسال نظرات ، حتما آدرس ایمیل خود را به صورت صحیح و بدون www وارد کنید.